درد بی‌درمان بی‌وطن‌ها!

درد بی‌درمان بی‌وطن‌ها!

روزنامه قدس در مطلبی درباره فهم نادرست تاریخی و جغرافیایی اپوزیسیون و چهره‌های معاند از هویت ایرانی نوشته است:

اپوزیسیون را اگر فقط گروه، طیف و جریانی در نظر بگیریم که در فضای مجازی و هیاهوی رسانه‌ای امروز به «اپوزیسیون ایرانی» معروف است لابد مثل همه جای دیگر دنیا یک سَر دارد، کمی بدن یا بدنه و به مقدار لازم دُم و دنباله. مشکل اما اینجاست که این جریان برخلاف پسوند و صفت «ایرانی»، میان اجزا یا اعضا و جوارحش کمتر نشانی از روح و هویت ایرانی پیدا می‌شود! پیدا نمی‌شود که بماند، گاه حتی از فرق سر بگیرید تا ناخن پای آن، رنگ و بوی ضدایرانیَت و انسانیت دارد!


صبحانه را با هم بخوریم

اگر بخواهیم فقط درباره اصطلاح «اپوزیسیون» حرف بزنیم، منصفانه‌اش این است که همه مخالفان ایرانی جمهوری اسلامی را با یک چوب نرانیم و ضدایرانی و بی‌هویت قلمداد نکنیم. شکی هم نیست خیلی از آن‌هایی که به هر دلیل جمهوری اسلامی و حاکمیتش را برنمی‌تابند چه داخل ایران باشند و چه خارج کشور زندگی کنند، در هنگامه و کشاکش بحران‌ها، فجایع و خطراتی که مستقیم یا غیرمستقیم، ایران و ایرانیان را تهدید می‌کند، بر خودشان واجب می‌دانند که حداقل طرف عامل و بانی تهدید نایستند. پس داریم درباره جریانی حرف می‌زنیم که در مخالفت و مخالف‌خوانی، معمولاً مقوله «هویت» و «ایرانیَت» برایش تعریفی در حد و اندازه «کشک» دارد و فقط به درد شعار دادن یا سوءاستفاده می‌خورد. از این دیدگاه، اپوزیسیون به خودش حق می‌دهد برای کمک به سرنگونی حاکمیت در ایران، به همه جریان‌ها، کشورها، آدم‌ها و غیر آدم‌ها رو بزند، با برخی دست همکاری بدهد، پول خرج کند و حتی زمینه را برای جنگ و راه انداختن کشتار علیه ایرانیان فراهم کند.
قدمت و رگ و ریشه‌های این جریان هم به نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب برمی‌گردد. یک نمونه‌اش را «فرهیختگان» در مقاله‌ای که روز گذشته درباره گزارش «بی‌بی سی» از تل‌آویو نوشته بود، مثال زد: «این وسط اپوزیسیون مفلوک ایران جزو معدود جاندارانی است که طرف قاتلان ایستاده است... اپوزیسیون مفلوک شرافت نداشته‌اش را دوباره معامله کرده است، مثل همان روزهای آغاز جنگ تحمیلی که شازده و ملکه، آویزان دیکتاتور متوهم تکریتی شده بودند و به او می‌گفتند حالا که قرار است سه‌روزه تهران را بگیری، بیا روز چهارم صبحانه را با هم بخوریم وسط کاخ نیاوران... همان‌ها امروز شده‌اند سالن‌پرکن سخنرانی نتانیاهو در نیویورک و سوت‌وکف‌زن برای ماشین کودک‌کشی بایدن در توییتر... شازده‌ ساده، کاسب سقوط هواپیما، فوتبالیست فراری و... اکیپی شده‌اند ترسناک که دیگر نه مذهبی‌اند، نه ملی و نه حتی انسان. هتاک به مذهب و ائمه‌اند، هوادار حمله‌ نظامی به ایران و طرفدار کشتار ۵۰‌هزار انسان بی‌گناه شده‌اند، سیاهی‌لشکر کمپین نتانیاهو...».

توی کوله‌پشتی چیست؟

از اواخر دهه۵۰ و اوایل سال‌های ۶۰ که بیایید جلوتر، بازهم می‌توانید رد و نشان این جریان مفلوک را پیدا کنید. جریانی که حتی وقتی شیوخ و امیران چند تکه امارات، فیلشان یاد هندوستان می‌کند و فکر می‌کنند در عالم سیاست آب دارد سربالا می‌رود، طرف شیوخ می‌ایستند و علیه ایران و حکومتش ابوعطا می‌خوانند که می‌شود در راستای تنش‌زدایی‌، از در مصالحه درآمد و مثلاً یکی دوتا جزیره را به صاحبش برگرداند! اسناد و مدارک متقن تاریخی درباره حق مالکیت و حاکمیت ایران بر این جزایر هم البته برایشان در حد همان «کشک و پشم» است.
در جهان‌بینی و منظومه فکری چنین جریانی در همه اختلافات و درگیری‌های عصر حاضر میان ایران و سایر کشورها، حق با سایرین است و جمهوری اسلامی آتش‌بیار معرکه است. یعنی جریانی که پیش از این بارها و بارها به بهانه ملیت و ایرانیت در آتش اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی، عرب و عجم و ... دمیده، در معرکه ابوعطاخوانی برای جزایر سه‌گانه یکباره طرف اعراب را می‌گیرد و بی‌خیال ملیتش می‌شود.
اپوزیسیون ایرانی به سبک افراطی‌اش فقط به دریدن ملیت و هویت ایرانی اکتفا نمی‌کند. گاهی اگر لازم باشد شاخه‌ها و برگ‌وبار خودش را هم قتل‌عام می‌کند. کافی است چند سال اخیر و ائتلاف و سپس اختلاف و به جان هم افتادن اپوزیسیون در فضای مجازی و رسانه‌ای را به یاد بیاورید. آن‌هایی را که برای ثابت کردن برادریشان به صهیونیست‌ها، پای دیوار ندبه هویت و ملیتشان را قربانی کردند و البته دیگرانی را که در فضای مجازی و استودیو شبکه‌های آن طرف آبی، کارشناس و مطلع معرفی شده و بعد از اسرائیل خواستند که کار ایران را هرطور هست یکسره کند.
آرزوی لشکرکشی یکی از ابرقدرت‌ها به ایران و خاک آن را به توبره کشیدن انگار آرزوی ازلی و ابدی اپوزیسیون فلک‌زده است. توهّم اینکه توپ، تانک، موشک و بمب‌های آمریکایی می‌توانند از آن سر دنیا «آزادی» را برای مردم ایران به ارمغان بیاورند هرگز این گروه را رها نمی‌کند حتی اگر عبرت‌هایی چون افغانستان و عراق پیش رویشان باشند. حتی اگر فلان خواننده آن طرف آبی که فکر می‌کردند در مخالف‌خوانی مثل خودشان است، پیش از کنسرتش به طعنه بگوید: «در کوله‌پشتی هیچ سرباز خارجی، آزادی وجود ندارد!»

دنباله‌ها
این گروه، این نسل از اپوزیسیون افراطی‌، همین طور الا بختکی و از زیر بوته عمل نیامده‌اند. از کم و کاستی‌ها، غفلت‌ها و کم گذاشتن‌های مسئولان سیاسی و فرهنگی داخل که بگذریم (جایش در یک مطلب آسیب‌شناسانه است) آمریکا سال‌های سال برای رشد چنین طرز تفکر و نگاهی در میان بدنه و دنباله اپوزیسیون زحمت کشیده و هزینه کرده است. با این وضعیت گروهی که خودشان را سر و بلکه مغز اپوزیسیون افراطی می‌دانند تکلیفشان روشن است. آن‌ها اهمیت «هویت» و «ایرانیت» را به‌خوبی می‌دانند.
خوب هم متوجه‌اند که سربازان خارجی در کوله‌پشتی‌هایشان چه چیزهایی را پنهان کرده‌اند و بمب‌ها قرار است با ایران چه کنند. اما دست‌کم به عنوان پیاده‌نظام، در خدمت آمریکا و اسرائیل، به‌خصوص در این دوران حساس، قرار است مأموریتشان را انجام دهند و جیره و مواجبشان را هم بگیرند. توهّم‌زده‌هایشان هم البته به جز جیره و مواجب، کماکان فکر می‌کنند فردا از نمد «ضدایرانیت» و مثلاً سرنگونی حکومت در ایران قرار است کلاهی هم برای سر آن‌ها آماده کنند.
می‌ماند بدنه و دنباله‌های این جریان در میان مخالفان داخلی و خارج از کشور. یعنی آن‌هایی که اصولاً جهان‌بینی و جهان‌نبینی‌شان حول محور آنچه «آمریکا»، دموکراسی آمریکایی و آزادی غربی می‌خواهد شکل گرفته است. این نوع تفکر هر نوع حاکمیت، آزادی یا استبداد، کنش و رفتار سیاسی و اجتماعی و... در سرزمین خودش را با نسخه آمریکایی‌اش می‌سنجد. بدون شک در این مقایسه، اصالت با مقولاتی مثل هویت، میهن، وطن‌پرستی، ایرانیت، دینداری، مقاومت و... نیست!




پست های مرتبط

پیام بگذارید